روش های مختلفی برای تقسیم سهام میان همبنیانگذاران استارتاپ وجود دارد که از جملهی آنها میتوان به روش تقسیم مساوی، مشارکت وزن دار، تقسیم سهام داینامیک، تعیین سهام عملکرد محور اشاره کرد.
تقسیم سهام میان بنیانگذاران یک استارتاپ از جمله موضوعات مهمی است که در هنگام ایجاد استارتاپ می بایست به آن توجه داشته باشید. در واقع موفقیت یا عدم موفقیت استارتاپ شما تا حد زیادی وابسته به روش تقسیم سهام میان بنیانگذاران استارتاپ خواهد بود. در صورتی که به نحوه تقسیم سهام توجه کافی نداشته باشید، ممکن است استارتاپ شما با اختلافات داخلی و دعاوی حقوقی مواجه گردد. تدوین یک روش مناسب، علاوه بر آنکه میتواند مانع از بروز دعاوی گردد، موجب میشود که جذب سرمایه گذاری در استارتاپ با سهولت بیشتری صورت پذیرد.
1. سهام و نقش آن در اداره استارتاپ:
در یک تعریف ساده، درصد سهام نشان دهنده درصد مالکیت اشخاص در سرمایه استارتاپ است. برای مؤسسان و اشخاصی که در مراحل ابتدایی وارد استارتاپ میشوند، سهام اهمیت بسزایی دارد. در واقع، سهام و عواید مادی آن، از جمله مواردی است که منجر به جذب اشخاص به استارتاپ میگردد. از سوی دیگر، درصد مالکیت سهام نمایانگر درصد ریسک افراد نیز میباشد. مثلا کسی که مالک 20 درصد سهام یک استارتاپ است، نسبت به کسی که مالک 50 درصد سهام است ریسک کمتری را متحمل خواهد شد. در نهایت باید به این امر اشاره نمود که درصد مالکیت سهام نمایانگر درصد تاثیر گذاری شخص در تصمیمات استارتاپ است. مثلا شریکی که مالک 70% سهام استارتاپ است نسبت به شریکی با مالکیت 20%، حق اعمال نفوذ بیشتری خواهد داشت. چنین شریکی می تواند اعضای هیئت مدیره را تغییر دهد یا در مورد معاملات مهم استارتاپ تصمیم گیری نماید. بنابراین سهام و درصد آن نقش بسیار مهمی را در حیات استارتاپ ایفا خواهد کرد.
2. انواع سهام در استارتاپ:
بر خلاف باور عموم، ما تنها با یک مدل سهام مواجه نیستیم. سهام انواع و اقسامی دارد که در این بخش به این موضوع میپردازیم:
2.1 سهام عادی: زمانی که واژه سهم را میشنوید، به احتمال زیاد منظور گوینده سهام عادی است. این سهام هم به بنیان گذاران اختصاص داده میشود و هم به اشخاص عادی. اشخاصی که دارای سهام عادی باشند میتوانند در تصمیم گیری های عمومی استارتاپ مشارکت کنند. از سوی دیگر این اشخاص میتوانند سهام خود را به دیگری منتقل کرده و از استارتاپ خارج شوند.
2.2 سهام ممتاز: برخلاف سهام عادی، سهام ممتاز معمولا در اختیار سرمایهگذاران گذاشته میشود. اما این تنها تفاوت این سهام با سهام عادی نیست. همانگونه که از عنوان این سهام مشخص است، این سهام امتیازاتی را به صاحب آن اعطا میکند که در سهام عادی نمی توان این امتیازات را مشاهده نمود. مثلا شرط اولویت در تصفیه را برای صاحبان این سهام در نظر میگیرم و به موجب آن، در موقع تصفیه اموال و دارایی های شرکت، این اشخاص از اولویت بالاتری نسبت به دیگران برخوردار خواهند بود.
نوع سهام | گیرندگان اصلی | حقوق و امتیازات اصلی | امکان انتقال سهم | تفاوت کلیدی نسبت به نوعی دیگر |
سهام عادی | بنیان گذاران، اشخاص عادی | مشارکت در تصمیم گیری های عمومی، امکان فروش و خروج از استارتاپ | دارد | فاقد امتیازات خاص |
سهام ممتاز | سرمایه گذاران | اولویت در تصفیه دارایی ها، سایر امتیازات ویژه | دارد | دارای امتیازات بیشتر |
3. اهمیت سهام در استارتاپ ها:
در یک تمثیل ساده، سهام موتور محرکه یک استارتاپ است. در واقع سهام نقش بسیار مهمی را در اهداف استراتژیک یک استارتاپ بازی میکند. اما این تنها اثر مثبت سهام نیست. ما در ادامه اهمیت سهام را به تفصیل از نظر میگذرانیم:
3.1. انگیزه بخشی به افراد:
سهام در حقیقت موجب میشود که منافع اشخاص در راستای اهداف استارتاپ و کارکرد های آن قرار گیرند. شما با ارائه یک سهام مناسب و سود مشخص، اشخاص را تشویق به سرمایه گذاری در استارتاپ تان میکنید. چنین امری موجب میشود که کارکرد استارتاپ شما بالاتر رفته و به سودهای بیشتری برسید.
3.2. جذب اشخاص با استعداد:
همانگونه که میدانید بر خلاف شرکت هایی قدیمی و بزرگ، استارتاپ ها از توان مالی بالایی برخوردار نیستند. به همین دلیل ممکن است نتوانند حقوق کارکنان خود را به خوبی پرداخت کنند. چنین امری در حالت عادی منجر به کم رغبتی اشخاص مستعد میگردد. سهام میتواند این نقیصه را تا حدی جبران سازد. به این صورت که اگر به جای درآمد ثابت، سهامی را در اختیار این اشخاص قرار دهید، ایشان به ادامه مشارکت و کار در استارتاپ شما ترغیب خواهند شد؛ چرا که در آینده میتوانند با دریافت سود سهام خود، پاداش بیشتری را دریافت دارند.
3.3. مشارکت در تصمیم گیری های استراتژیک:
اشخاصی که سهامدار یک استارتاپ محسوب میشوند، میتوانند متناسب با درصد مالکیت سهام خود، بر تصمیمات استارتاپ تاثیر بگذارند. مثلا نحوه سرمایه گذاری و یا خروج از استارتاپ را کنترل نمایند. بنابراین هر چقدر مقدار سهام شما در یک استارتاپ بیشتر باشد، تاثیر گذاری شما بیشتر خواهد بود.
3.4. خاصیت تنظیم گری روابط میان سرمایه گذاران:
با تعیین یک روش مناسب می توانید روابط میان سرمایه گذاران را به خوبی تنظیم نمایید. در واقع، در این حالت روابط میان اشخاص تنش زا نبوده و هر شخصی میداند که متناسب با درصد مشارکت خود در استارتاپ، پاداش خود را دریافت خواهد داشت. سهام میتواند چنین نقشی را ایفا کرده و مانع از بروز اختلاف میان اشخاص گردد.
3.5. مشخص کننده نحوه خروج از استارتاپ:
نحوه خروج اشخاص از یک استارتاپ میتواند به چالش های زیادی منجر شود. مثلا اگر الف به عنوان یک شریک مطرح از استارتاپ خارج شده و جای خود را به ب دهد، سرمایه گذاران دیگر ممکن است با چنین خروجی موافق نباشند و نخواهند با ب شریک شوند. شما میتوانید با تنظیم مناسب سهام و نحوه خروج اشخاص از استارتاپ، از بروز چنین مواردی جلوگیری به عمل آورید.
3.6. تنظیم گری استراتژی های مالی:
سهام بخش جدایی ناپذیری از ساختار مالی یک استارتاپ به شمار میآید. در واقع، نوع سهام و نحوه تخصیص آن موجب میشود که مقدار سرمایه های استارتاپ بالاتر رفته و نحوه تقسیم سرمایه های اشخاص کاملا مشخص گردد.
3.7. کاهش ریسک:
برای سرمایه گذاران و اشخاصی که در مراحل اولیه وارد استارتاپ شده و با ریسک های زیادی مواجه میشوند، نحوه تخصیص سهام و سازوکار ممانعت از رقیق سازی سهام می تواند نقش مهمی را در کاهش ریسک بازی کند. از مقالات دیگر به خاطر داریم که در صورت رقیق سازی سهام در استارتاپ، درصد کنترل اشخاص در استارتاپ کاهش مییابد. چنین امری مطلوب سرمایه گذاران نخواهد بود. شما میتوانید با تنظیم سهام به شیوه ای اصولی، مانع از بروز چنین امری شوید. در واقع در صورت ایجاد یک سهام به شیوه درست، ریسک های سرمایه گذاری و رقیق شدن سهام کاهش یافته و اشخاص بیشتری به سرمایه گذاری تمایل پیدا میکنند.
3.8. پلن های مالیاتی:
اشخاص مبتکر و حرفه ای از سهام به عنوان یک وسیله برای برنامه ریزی مالی کارآمد استفاده میکنند. از زمان خرید سهام تا هنگام فروش آن، یک شخص حرفه ای میتواند بارهای مالیاتی را کاهش دهد و از سوی دیگر، سودهای مالی را افزایش دهد. در واقع با مهندسی سهام و استفاده از راهکارهای حقوقی میتوان مقدار مالیات اشخاص را کاهش داد.
به عنوان نتیجه گیری باید به این امر اشاره نمود که تعیین نوع سهام و شرایط آن می تواند نقش بسیار مهمی را در پیشرفت یک استارتاپ و نحوه سود دهی آن ایفا کند.
4. معیارهای موثر در تعیین سهام اشخاص در استارتاپ ها:
شاید در نگاه اول تصور کنید که تنها عامل موثر در تعیین سهام افراد، مقدار سرمایه ای است که آنان به استارتاپ شما تزریق می کنند. با این حال مقدار سرمایه تنها عامل موثر در تعیین سهام افراد نیست. در زیر به عوامل دیگری می پردازیم که میتوانید بر اساس آن سهام اشخاص را در استارتاپ تعیین نمایید.
4.1. معیار میزان مشارکت و مهارت ها:
هر بنیان گذاری قدرت ها و توانایی های مختلفی را دارا می باشد. بدیهی است که در این حالت آورده اشخاص به استارتاپ یکسان نخواهد بود. مثلا شخصی ممکن است مهارت های فنی خود را به استارتاپ بیاورد و دیگری ممکن است مهارت های بازاریابی و تامین شبکه را به استارتاپ ما بیاورد. با استفاده از سهام میتوانید مقدار آورده های این اشخاص را به طور کمّی اندازه گیری کنید؛ فارغ از تفاوت هایی که هر کدام با یکدیگر دارند.
4.2. معیار مقدار زمان صرف شده:
هیچ شخصی به طور 24 ساعته در استارتاپ شما کار نخواهد کرد. عده ای از اشخاص ممکن است شغل دیگری داشته باشند و یا بخواهند از تعطیلات خود استفاده ببرند. این در حالی است که عده دیگری ممکن است تنها شغلشان کار در استارتاپ باشد و حتی روزهای آخر هفته را نیز به استارتاپ شما اختصاص دهند. بر طبق مقدار زمانی که بنیان گذاران به استارتاپ آورده و یا خواهند آورد، میتوان سهام مشخصی را به آنان اختصاص داد.
4.3. معیار مقدار سرمایه تزریق شده:
این مورد شاید مرسوم ترین روش تعیین سهام باشد. در این حالت هر بنیانگذاری که مقدار بیشتری سرمایه را به استارتاپ شما بیاورد، درصد بیشتری از سهام را تصاحب خواهد کرد. مثلا اگر شخصی صد میلیون تومان سرمایه به استارتاپ ما بیاورد، نسبت به کسی که تنها 50 میلیون تزریق کرده است، سهام بیشتری را صاحب خواهد شد.
4.4. معیار ارتباطات تجاری و اعتبار شخصی:
شبکه های تجاری یکی از دارایی های ارزشمندی است که شما میتوانید در استارتاپ خود داشته باشید. برای مثال اگر استارتاپ شما در زمینه فروش و تحویل محصولات خاصی فعالیت می کند، وجود شخصی که با بنگاه های حمل و نقل ارتباطات عدیده دارد، بسیار راه گشاست. شما میتوانید از شبکه های این شخص استفاده کنید و هزینه حمل و نقل و یا مذاکره را کاهش دهید. این مورد نیز می تواند در تعیین سهام موثر باشد.
4.5. معیار نقش افراد در گذشته و آینده استارتاپ:
در این روش بر اساس مقدار مشارکت فعلی اشخاص در استارتاپ و مشارکت آنان در آینده، سهامی به آنان اختصاص داده میشود. احتمالا به خودتان میگویید که چگونه میتوان اهمیت یک شخص در آینده استارتاپ را پیش بینی نمود؟ پاسخ ما به شما این است: با استفاده از میزان مشارکت فعلی وی! مثلا اگر شخصی 100 میلیون به استارتاپ تزریق کند، به احتمال زیاد در آینده نیز مشارکت زیادی در استارتاپ نخواهد داشت. این در حالی است که مثلا کسی که 1 میلیارد به استارتاپ ما آورده است، به احتمال زیاد در آینده نیز نقش موثری را در استارتاپ ایفا خواهد کرد
4.6 معیار درصد ریسک پذیری اشخاص:
اشخاص در ریسک پذیری با یکدیگر یکسان نیستند. عده ای ممکن است ریسک پذیر بوده و تصمیمات مهمی را اتخاذ کنند. عده دیگر اما ممکن است محافظه کار بوده و مسیر مشخصی را دنبال نمایند. بدیهی است که شما در استارتاپ تان باید قدردان اشخاص ریسک پذیر باشید. این اشخاص، به استارتاپ شما اعتماد کرده و ریسک های عدم موفقیت را تقبل کرده اند. یکی از روش های تعیین سهام نیز می تواند متناسب با درصد ریسک پذیری اشخاص باشد. بنابراین اشخاص ریسک پذیر، درصد بالاتری از سهام را تصاحب خواهند کرد.
4.7. معیار استراتژی اشخاص در رابطه با خروج از استارتاپ:
بنیانگذاران مختلف ممکن است عقاید متفاوتی راجع به پایان کار یک کسب و کار داشته باشند. مثلا ممکن است هدف عده ای دریافت سود بوده و پس از دریافت سود، استارتاپ را ترک کنند. از طرف دیگر، عده دیگری ممکن است به دنبال یک سرمایه گذاری بلند مدت باشند و صرفا به سود های کوتاه مدت نیندیشند. بدیهی است که ارزش این اشخاص در استارتاپ شما یکسان نخواهد بود. بنابراین شما میتوانید از این روش استفاده کنید و سهام بیشتری را برای اشخاصی که هدف های بلند مدت دارند در نظر بگیرید.
4.8. معیار درصد مشارکت در مسائل حقوقی:
میدانید که هر استارتاپی در مسیر فعالیت خود با چالش های حقوقی روبرو خواهد شد. تعدادی از هم بنیانگذاران ممکن است مسئولیت حل و فصل این مسائل را عهده دار شوند. بدیهی است که در این حالت این اشخاص نقش پر رنگ تری را نسبت به سایرین دارا خواهند بود. شما میتوانید بر حسب نقش افراد در مسائل حقوقی، سهام استارتاپ را به بنیان گذاران اعطا کنید. در این صورت تعیین سهام شما بر اساس درصد مشارکت حقوقی اشخاص خواهد بود.
4.9. معیار فاکتور های روانشناسی:
تعجب نکنید! حتی بحث های روانشناسی و هوش هیجانی نیز میتواند در تخصیص سهام موثر باشد. بنابراین اگر یکی از بنیان گذاران کار تیمی را به خوبی انجام دهد یا محیط مساعدی را برای کار دیگران فراهم کند، در این صورت مقدار سهامی که در اختیار وی گذاشته می شود، نسبت به سایرین بیشتر خواهد شد.
4.10. معیار فرصت هایی که شخص از دست داده است:
بگذارید این مورد را با یک مثال توضیح دهیم. دو شخص الف و ب را داریم که شخص الف برای کار در استارتاپ شما، از یک موقعیت شغلی بسیار خوب در یکی از شرکتهای تجاری استعفا داده است. شخص ب را نیز داریم که در هنگام استخدام بیکار بوده و شغلی نداشته است. بدیهی است که در این حالت شخص الف به منظور کار در استارتاپ شما، فرصت های بیشتری را از دست داده است. این مورد نیز میتواند به عنوان یکی از فاکتور های تعیین سهم عمل کند. مثلا تعداد سهامی که به شخص الف اختصاص می دهید بیشتر از شخص ب خواهد بود.
همانگونه که مشاهده میکنید، روش های بسیاری برای تعیین سهام وجود دارد. در واقع هیچ شخصی شبیه به شخص دیگری نبوده و از سوی دیگر هر استارتاپی با استارتاپ های دیگر نیز متفاوت است. بنابراین نمیتوان به راحتی نسبت به اتخاذ یک روش اقدام کرد. اعمال یک روش مستلزم بررسی تمامی جوانب استارتاپ و نقاط قوت افراد است. با این حال در بخش بعدی به روش های متفاوتی می پردازیم که میتوان از آن طریق به تخصیص سهام اقدام کرد.
۵. روش های متفاوت تخصیص سهام میان هم بنیانگذاران:
همانگونه که هیچ روش ثابتی برای تعیین استحقاق اشخاص وجود ندارد، هیچ ساختار یکپارچه ای نیز وجود ندارد که با آن، سرمایه میان موسسات ترتیب و توزیع گردد. بنابراین در ادامه به روش های رایجی اشاره میکنیم که از آن طریق میتوان سهام را میان هم بنیانگذاران یک استارتاپ توزیع نمود:
5.1 روش تقسیم مساوی:
تقسیم مساوی اگرچه ممکن است در ابتدا منصفانه به نظر برسد اما واقعیت خلاف این گزاره را ثابت کرده است. این روش در واقع منجر به بروز چالش های بسیاری خواهد شد. این روش در حقیقت مبتنی بر این اعتقاد است که هر بنیانگذاری، فارغ از آورده خود، به نحو مساوی در توسعه یک استارتاپ نقش خواهد داشت. بدیهی است که چنین اعتقادی منطبق با واقعیت نیست. عده ای از اشخاص ممکن است تلاش بیشتری کنند و عده ای ممکن است به فعالیت های ساده اکتفا کنند. علاوه بر این، تقسیم سهام به طور مساوی میتواند به بن بست منتهی شود. مثلا اگر 4 نفر داشته باشیم و به هر کدام 25% سهام استارتاپ را اختصاص دهیم، ممکن است این 4 نفر به تیم های دونفره تقسیم شده و در رابطه با موضوعی، نظرات متفاوتی را اتخاذ نمایند. بدیهی است که در این حالت تصمیم گیری های ما با بن بست مواجه خواهد شد.
5.2. مشارکت های وزن دار(Weighted contributions):
در این روش سعی بر آن است که میزان آورده هر بنیانگذار مشخص باشد. از این قبیل است زمان، تعهد، سرمایه گذاری مالی، مهارت ها و …مثلا ممکن است شما وزن سرمایه گذاری مالی را بیشتر از زمان ارزیابی کنید. بنابراین کسی که سرمایه کلانی را به استارتاپ تزریق میکند، نسبت به کسی که زمان زیادی را به استارتاپ اختصاص میدهد از سهام بیشتری برخوردار خواهد بود. بدیهی است که این حالت نسبت به روش تقسیم سهام مساوی مزیت هایی دارد و بیشتر به واقعیت نزدیک است. با این حال اعمال این روش مستلزم یک بررسی جامع و توافق بر سر ارزش متفاوت مشارکت هاست. مثلا اگر عده ای از شرکا ارزش زمان را بیشتر از سرمایه مادی ارزیابی کنند و عده ای خلاف این نظر را داشته باشند، رسیدن به توافق بر سر ارزش گذاری سهام بسیار سخت خواهد شد.
5.3. تخصیص سهام داینامیک:
در این روش بنیان گذاران بر سر فاکتورهای کلیدی توافق میکنند که به موجب آن، مقدار سهام اشخاص در طول زمان تغییر میکند. این فاکتور ها موارد مختلفی را شامل میشوند. برای مثال نرخ جذب مشتری و تزریق سرمایه میتواند از جمله این فاکتور ها باشد. بنابراین اگر شخصی در طول زمان مشتری های بیشتری را برای استارتاپ شما پیدا کند، در این حالت مقدار سهام وی در استارتاپ به تناسب تغییر کرده و بیشتر خواهد شد. به بیان دیگر، تقسیم سهام داینامیک روشی است که بهجای تعیین سهام ثابت شخص در استارتاپ، سهام وی به شکل پویا و متناسب با درصد مشارکت وی تعیین میشود.
این مدل امکان انطباق بیشتر با تغییرات سطح مشارکت و شرایط بازار را فراهم میکند.
5.4. تخصیص سهام عملکرد محور:
طبق این روش، مقدار سهام وابسته به اهداف محقق شده است. بر خلاف مدل سنتی که مبتنی بر گذر زمان است، در روش عملکرد محور، بر اهداف قابل اندازه گیری متمرکز میشویم. مثلا اگر بنیان گذاری، فناوری هوش مصنوعی خود را به استارتاپ ما آورده است، دادن سهام و سود آن منوط به رسیدن به سطح مشخصی از توسعه هوش مصنوعی در استارتاپ ماست.
5.5. تخصیص سهام نقش محور:
همانگونه که از عنوان این بخش حدس زدید، سهم اشخاص در این روش بر اساس نقش هایی تقسیم میشود که هر یک از بنیانگذاران بر عهده دارند. در این روش میبایست نقش ها را بر اساس اهمیت شان در طبقات مختلفی قرار داده و متناسب با هر طبقه، سهام مشخصی را به اشخاص اعطا نمود. مثلا اهمیت مدیر عامل بیشتر از یک مدیر فنی است و نقش مهمی در پیشرفت کار استارتاپ بازی میکند. در این حالت سهامی که به وی تعلق میگیرد بیشتر از مدیر فنی خواهد بود.
5.6. تخصیص سهام هیبرید یا چند گانه:
در این روش، ترکیبی از روش ها مورد استفاده قرار میگیرد. مثلا در ابتدا تعیین سهام به شیوه وزنی صورت میگیرد اما بعد از مدتی تعیین سهام به شیوه داینامیک خواهد بود.
5.7. تخصیص سهام بر اساس امتیازات:
در این روش، هر یک از بنیان گذاران امتیازاتی را برای مشارکت ها، مسئولیت ها و ریسک های خود کسب میکند. سپس از این امتیازات برای محاسبه درصد سهام هر شخص استفاده میکنند. این سیستم به نوعی عدالت را محقق میکند اما محاسبه امتیازات و اعمال سهام میتواند زمانبر باشد.
5.8. تخصیص سهام بر اساس توافقات خرید و فروشی که از پیش راجع به آن توافق شده است:
یکی از گزینه های دیگر این است که توافقات خرید و فروشی داشته باشید که از پیش تعیین شده است و شرایطی را مشخص میسازد که طبق آن، هم بنیان گذار می تواند با خرید سهام از شرکت یا دیگر شرکا، سهم خود را افزایش دهد. این مکانیزم منجر میشود که رقیق سازی نیز صورت نپذیرد و دست سهامدار برای خرید باز باشد.
هر یک از روش های مذکور نقاط قوت و ضعف خود را دارد. از سوی دیگر اعمال هر یک از این روش ها مستلزم تدوین قراردادها و شرایط خاصی است. بهتر است در این رابطه با یک وکیل متخصص مراجعه کنید تا در آینده با چالش های مختلف مواجه نشوید.
چرا سهام در استارتاپ ها دارای اهمیت است؟
سهام درصد مشارکت شما را مشخص کرده و روابط میان اشخاص را در یک استارتاپ تنظیم مینماید. از سوی دیگر میزان سود و زیان شما مبتنی بر درصد سهام خواهد بود. علاوه بر این، هر شخصی که مالک سهام بیشتری از یک استارتاپ باشد، میتواند کنترل بیشتری بر تصمیمات استارتاپ اعمال نماید.
چه معیارهایی در تعیین سهام هر سهامدار اهمیت دارد؟
روش های مختلفی برای این کار وجود دارد که از جمله آنها می توان تخصیص سهام بر اساس میزان مشارکت ها، درصد ریسک پذیری افراد، سرمایه تزریق شده و فرصت های از دست رفته را نام برد.
چه روشهایی برای تقسیم سهام بین همبنیانگذاران وجود دارد؟
روش های مختلفی برای تقسیم و تخصیص سهام میان هم بنیانگذاران وجود دارد که از جمله آنها میتوان به روش تخصیص مساوی، هیبرید، مشارکت های وزن دار، تخصیص سهام داینامیک، تخصیص سهام عملکرد محور و نقش محور و تخصیص سهام بر اساس امتیازات را نام برد.